مصطفی سراب زاده – افرا ورزش: این مورد به طور گسترده پذیرفته شده است که برنامه منظم تمرینی و فعالیت بدنی فواید مثبتی برای سلامت جسمی و روانی دارد.
ورزش با بهبود عزت نفس، تراکم استخوان بیشتر، افزایش تعاملات اجتماعی و نتایج تحصیلی بهتر مرتبط است. با این حال، پیامدهای نامطلوب میتواند از طریق رژیمهای ورزشی سخت خصوصا با افکار غلط مربیان در ورزش حرفه ای ایجاد شود که اغلب با افزایش سطح رقابت به وجود میآیند.
در برخی شرایط، ممکن است فشار بیشتری بر ورزشکاران برای دستیابی به یک بدن خاص (یعنی مطابق با ایده آل ورزشی) وارد شود که می تواند اثرات نامطلوبی در سلامت ورزشکار ایجاد کند.
طی دهه گذشته، عموم ورزشکاران شناخت بیشتری از پیامدهای مضر کمبود انرژی نسبی در ورزش (REDs) پیدا کرده اند. این بیماری بدین صورت است که انرژی دریافتی یک ورزشکار با کل مصرف انرژی آنها مطابقت ندارد و در نتیجه وضعیت فقدان انرژی (LEA) ایجاد می شود.
دورههای طولانیمدت این شرایط میتواند سرعت متابولیک، عملکرد قاعدگی، سلامت استخوان، ایمنی، سنتز پروتئین، عملکرد قلبی عروقی و خلق و خو را مختل کند. اگر مشکل رفع نشود، افراد در معرض خطر اثرات بلندمدت تهدید سلامتی مانند افزایش حساسیت به شکستگیهای استرسی، پوکی استخوان، ناباروری، اختلال در عملکرد اندوتلیال و سرکوب عملکرد سیستم ایمنی قرار می گیرند.
علل وجود این اختلال متنوع است و می تواند تحت تأثیر عوامل اجتماعی-فرهنگی، جمعیت شناختی، محیطی، بیولوژیکی، روانی و رفتاری باشد. مشخص شده است که بیشتر افراد یا ورزشکارانی که تحت تاثیر فشارهای مربوط به وزن بدن، شکل، اندازه و یا ظاهر بدن هستند، در معرض این بیماری قرار می گیرند.
کشور ما متاسفانه در صدر این نابخردی فرهنگی قرار دارد که ایدهآل های بدنی مضر توسط رسانههای اجتماعی، والدین ویا مربیان تحسین و تبلیغ میشود.
یکی از محققین متعهد شناخته شده بینالمللی که نه تنها روی کاهش خطرات ED/RED در ورزشکاران کار کرده، بلکه در بیشتر سالهای نوجوانی و جوانی خود درگیر اختلال ED/RED بوده است. دکتر جنیفر الن هامر (Jennifer Ellen Hamer)، دونده نخبه سابق که رمانی با عنوان “خداحافظ آنا” نوشته و دارای مدرک کارشناسی ارشد در اختلالات تغذیه و تغذیه بالینی از دانشگاه کالج لندن، انگلستان و دکترای سلامت از دانشگاه گریفیث استرالیا است، در این گفتگو موارد مهمی را به اشتراک میگذارد.
از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم. قبل از هر چیز، اجازه دهید بپرسم این هفتهها در سیدنی چطور میگذرد و برنامه شما برای پروژههای آینده چیست؟
جنیفر الن هامر: در حال حاضر برای انستیتوی ملی ورزش استرالیا Australian Institute of Sport AIS کار میکنم. من دوره کارشناسی خود را در انگلستان در رشته علوم ورزشی گذراندم و سپس مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته تغذیه بالینی و اختلال تغذیه در ورزش گرفتم.
پس از آن، با بورسیه تحصیلی دکترای خود را در دانشگاه گریفیث در کوئینزلند گذراندم. در آنجا پروژهام تحقیق بر روی شناخت مربیان از خطرات کمبود انرژی نسبی در ورزش (REDs) بود.
واقعا خوش شانس بودم که آنجا فرصتی دست داد با مربیان ملی شنای استرالیا کار کنم و برای آنها کارگاههای آموزشی در این زمینه ترتیب دهم. تمرکز آن کارگاهها تغییر رفتار روزانه و زبان تغذیه متفاوت بود، به جای صرفا ارائه دانش، که نکته کلیدی جلوگیری از اختلالات تغذیهای است
. به طور خاص در زمینه REDs مشاوره می کنم زیرا این حوزه تخصص من است و سعی بر این است در مورد سلامت روان تغذیهای در ورزش، مدارس و دانشگاهها کار ارائه دهیم.
بخش اول: بازیابی زندگی شخصی و درمان REDs
دوران کودکی در خانوادهتان یا مرتبطتر با موضوع ما، در فرهنگی که با آن بزرگ شدهاید، چگونه بود؟
جنیفر الن هامر: از نظر محیط خانوادگی که در آن بزرگ شدم، در واقع تربیت کاملی با پدر و مادری بسیار مهربان داشتم. من در یک خانواده اقتصادی-اجتماعی بالا بودم، بنابراین خانهای دوستداشتنی داشتیم و من در مدرسه خوبی بودم و دوران کودکی واقعا فوقالعادهای داشتم و در دوران کودکی بسیار ممتاز بودم، نه ثروتمند اما نه فقیر.
وقتی به دبیرستان رفتم، به مدرسهای دخترانه رفتم که فضای رقابتی زیادی داشت و همه دختران همدیگر را بر اساس دستاوردها و موفقیتهایی که ممکن بود همه ما داشته باشیم قضاوت میکردند. این آغاز ماجرای بیماری من بود. این قطعاً نقش مهمی در ایجاد اختلال تغذیه و رژیم غلط من داشت، زیرا من باید بهترین میبودم.
من استعداد ژنتیکی برای REDs داشتم که از طریق مادرم منتقل شده بود، بنابراین به طور بالقوه رفتارهایی وجود داشت که مادرم ممکن است نشان داده باشد اما هرگز به این شکل واضح نبود. واقعاً نمیتوانم زیاد درباره تأثیرات منفی محیط خانواده صحبت کنم، زیرا من خانواده فوقالعادهای دارم و در دوران کودکیام هیچ زمان وحشتناکی وجود نداشت.
اولین اختلالی که در اثر رژیم بد به آن دچار شدید، آنورکسیا بود (Anorexia). آیا میتوانیم بگوییم چیزی در دوران کودکی شما کم بود که باعث شد عادات غذایی اشتباهی را در پیش بگیرید؟
جنیفر الن هامر: می دانید، من در 12 سالگی به بیاشتهایی مبتلا شدم. من کودکی بودم که از کودکی در ورزش و هر کاری که انجام میدادم سرآمد بودم و از همان دوران کودکی آموختم که ارزش و وجودم را با تمجیدهایی که از دستاوردها و موفقیتها دریافت میکنم تأیید میکنم.
این برای افرادی که در ورزش یا فعالیتهای ورزشی خوب هستند بسیار معمول است. وقتی 12 ساله بودم، به دبیرستان رفتم و در محیطی قرار گرفتم که ناگهان بهترین نبودم، در هر کاری که انجام میدادم در مرکز توجه قرار نداشتم و این اولینبار در زندگیام بود و نمی دانستم چگونه با آن احساس کنار بیایم.
بنابراین من به کنترل غذا روی آوردم و با بیان اینکه میخواهم از شکلات اجتناب کنم و کمی سالمتر باشم، شروع به کنترل غذا کردم و بعد از یک هفته یا بیشتر، این احساس به اندازه کافی خوب نبود،
بنابراین شروع کردم به کاهش بیشتر و بیشتر غذاها. من خیلی سریع تحت درمان بیمارستان قرار گرفتم زیرا والدینم به سرعت این چالش را در من تشخیص دادند.
من یک ورزشکار نخبه بودم که در دوومیدانی و کریکت شرکت داشتم، ورزش من قطعاً در بیماری من نقش داشت. زبان و رفتارهایی که در فرهنگ تغذیه ما وجود داشت سمی بود و خطرات، علائم و نشانه های آن تشخیص داده نمیشد.
متأسفانه در 22 سالگی، در وضعیت بسیار بدی بودم و یک سال در یک بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری شدم و این یک سناریوی مرگ یا زندگی بود. قبل از آن پوکی استخوان شدید گرفتم به گونهای که از 12 سالگی سیکل قاعدگی نداشتهام.
بنابراین، همه چیز من در زندگی خراب شد و وقتی زنده بیرون آمدم، خواستم کاری در این فضا انجام دهم. میدانید، من رویاهایم را از دست دادم و آن تروما هرگز واقعاً التیام نمییابد، اما واقعاً میخواهم مطمئن شوم که سایر ورزشکاران این رویاها را برای بیماریهای کاملاً قابل پیشگیری از دست ندهند.
آیا هنوز عوارضی دارید یا کاملا بهبود یافتهاید؟
جنیفر الن هامر: به من گفته شد که دیگر هرگز نمیتوانم بدوم، اما من بسیار سرسخت و لجوج هستم و نمیخواستم به تحقیقات در این مورد گوش دهم، حتی با اینکه خودم یک محقق هستم.
من پوکی استخوان در ستون فقراتم را کاملاً بهبود دادم، پاها و باسنم پاسخ میدهند اما کمی کندتر هستند، بنابراین هنوز تراکم استخوانی در پاهایم پایین است.
بزرگترین مورد در ریکاوریام بازگرداندن چرخه قاعدگی بود و دیگری این بود که مطمئن شوم هر روز بیش از اندازه کافی دریافت کالری دارم و تازه در شش هفته گذشته به میزان بسیار کمی دوباره دویدن را شروع کردهام.
خیلی هیجان انگیز است و اینکه بتوانید به یاد بیاورید چه حسی داشتید فوقالعاده است. این که آیا من به طور کامل بهبود یافتهام، همیشه دوست دارم به مردم بگویم که بهبودی یک سفر همیشگی است و فکر میکنم این یکی از آن چیزهایی است که شما هر روز باید به آن غلبه کنید بخاطر اینکه ما همیشه شخصیتهایی خواهیم بود که آسیبپذیر هستند.
یعنی فرهنگ زندگی اینگونه است. باید مطمئن شویم همیشه به جای تسلیم شدن در مواقع آسیب، راه درست را انتخاب میکنیم. معتقدم که بهبودی کامل امکانپذیر است، اما هرگز دوست ندارم از این واقعیت پنهان بمانم که ما همیشه آسیبپذیر خواهیم بود اگر باورهای غلط را از بین نبریم.
بنابراین میخواهم بگویم که من در حال حاضر از زندگی لذت می برم و بسیار قوی هستم اما برای استفاده از کلماتی مانند “به طور کامل بهبودی”، در واقع مطمئن نیستم که شما هنوز چگونه آن را تعریف می کنید، اما حس خوبی دارم.
تاثیر عوامل روانی-اجتماعی مختلف را بر فرهنگ رژیم غذایی شما در آن زمان چگونه طبقه بندی میکنید؟
جنیفر الن هامر: فکر میکنم همیشه باید طوری به این سوال پاسخ داد که ویژگیهای فردی و شخصیتی را اولین مؤلفه خطر قرار دهد. دلیل اینکه این را می گویم این است که افرادی وجود خواهند داشت که تحت تأثیر منفی رسانهها قرار نگرفته اند، آنها میتوانند به آن نگاه کنند و میتوانند آن را نادیده بگیرند، آنها را آزار نمیدهد.
این افراد معمولاً دارای ارزش ذاتی بالایی هستند و معمولاً وسواس کمتری دارند، کمتر کمالگرا هستند و بنابراین من هرگز دوست ندارم چیزی مانند رسانههای اجتماعی یا مدرسه یا والدین را سرزنش کنم و بگویم “بله، این چیزها در مجموع میتواند خطر را افزایش دهد. بنابراین در ابتدا، فکر میکنم واقعاً مهم است که بدانیم من قبلاً فردی بسیار آسیبپذیر در برابر یک اختلال رژیمی بودم و از همان روز اول مثل یک کمالگرا به دنیا آمدم. من از روز اول موفقیت بالایی داشتم که تقریباً در هر کاری که انجام میدادم عالی بودم و همیشه میخواستم بهترین باشم و لزوماً فکر نمیکنم این مورد همیشگی نیست. برخی از آن ویژگیهای شخصیتی فقط ذاتی بودند و آنها در من متولد شدند، من اعتماد به نفس پایینی داشتم و اینکه آیا دلیل آن محیط زندگیام بود یا نه، تشخیص آن بسیار سخت است. اما چیزی که میدانیم این است که من همیشه یک دختر کوچک بسیار نامطمئن به معنای مقایسه بودم — در حالیکه در معرض فرهنگ رژیم غذایی بد قرار نگرفته بودم، در معرض رسانهها قرار نگرفته بودم، من در معرض هیچ چیز دیگری قرار نگرفته بودم اما در آخر به این اختلال دچار شدم. آن زمان ما نه اینستاگرام داشتیم و نه حتی فیسبوک و دسترسی کمتری برای من وجود داشت. حدس میزنم تنها نوع دسترسی من زمانی بود که به سن نوجوانی رسیدم و مجلاتی را می خریدم که به نوعی رفتارهای غذایی ضعیف و پرستش لاغری را تبلیغ می کردند و سعی میکردم از آنها یاد بگیرم. قطعاً میتوان گفت که این عاملی کمککننده یا اضافی بود. از منظر مدرسه و فرزندپروری، همیشه این نوع فشار برای برتری و رسیدن به جای بالا برای من وجود داشت که لزوماً نباید آنها را سرزنش کنیم زیرا این ایده که بخواهیم بچهها به دست بیاورند و موفق شوند، وقتی به درستی مدیریت شود چیز بدی نیست. بنابراین، آموزش موفقیت و تمایل به برتری و رنک بودن بسیار هم عالی است، اما اگر آنها برنده نشدند یا نمرات برتر را کسب نکردند، باید بگوییم خب اشکالی ندارد و آنها را وارد فشار نکنیم.
بخش دوم: فرهنگ و مولفههای روانی
ریکاوری که داشتید و اتفاقات بسیار قابل افتخار است، عوامل کلیدی که بیشترین کمک را به شما برای غلبه بر بیماری داشته اند؟
جنیفر الن هامر: این یک سفر فوقالعاده طولانی بود تا بدنم را به جایی برسانم که استخوانهایم به اندازهای قوی باشد که بتوانم دوباره بدوم. به من گفته شد که دیگر هرگز نخواهم دوید. از زمانی که بیماری پوکی استخوان ناشی از رژیم غذایی تشخیص داده شد، برای 10 سال آینده پروژه خودم شدم و هر کاری از دستم بر میآمد انجام دادم. تامل در مورد کاری که قبلا انجام می دادم و نوع مسیر شغلی که با دویدن انتخاب کردم و اینکه چگونه اختلال خوردن آن را یک شبه از من گرفت بسیار سخت بود. اما شیرینی پذیرش آن بود که چیزی که از دست داده بودم احتمالاً در شرف بازگشت است. احساس زیبایی است که بتوانم آن کار را دوباره انجام دهم، اما فکر می کنم فقط چیزی وجود دارد که دوباره ظاهر شده است، به وضوح مانند احساسات و سرکوب دردی که من دیگر آن را احساس نمی کنم.
عواملی که به بهبودی من کمک کردند. فکر میکنم واضح است که من به مکانی تاریک رسیده بودم که در آن یا گزینه تسلیم شدن و از دست دادن زندگیام یا انتخاب بهبودی وجود داشت. واقعا شبیه یک انتخاب نبود چون این کاری بود که باید انجام می دادم تا زنده بمانم و در ادامه مسیر بهبودی، فکر می کنم چیزی که واقعاً عالی بود، پیدا کردن کسی بود که بتواند با تو قدم بردارد. کسی که در واقع به جای دور زدن علائم، با دلایل اصلی این اختلال برخورد کرد. بنابراین یافتن یک روانشناس یا درمانگری که در واقع لایهها را جدا میکند بسیار مهم است. کسی که حس ارزشمند بودن را دوباره به تو برمی گرداند و تو دوباره احساس شایستگی می کنی حتی بدون دستاوردها و موفقیتهای همیشگی ات و آن همه اعتباری که از دنیای بیرون میجویید. اگر هرگز به این موضوع نپردازید، همیشه عواملی وجود دارد تا شما از آن بعنوان وسیله ای برای سرکوب احساسات استفاده کنید، چه از طریق اختلال رژیم نشان داده شود یا نه.
بنابراین من فکر می کنم واقعاً کار کردن با کسی که به شما کمک می کند بفهمید این باور لیاقت نداشتن و کم بودن خود از کجا آمده است و چگونه می خواهید برای درک ارزش خود به جلو حرکت کنید، بسیار مهم است.
کلید بعدی اما، فکر میکنم «چراهای» شماست مثل چیزهایی که میخواهید در زندگیتان به آنها برسید. برای من «چرا» این بود، چندین «چرا» داشتم، اما یکی از «چرا»هایم این بود که بتوانم دوباره به ورزش بازگردم به گونه ای که احساس قوی، سالم و شادی داشته باشم.
به علاوه، من می خواستم دکترای خود را بگیرم و می دانستم که برای انجام این کار باید سالم باشم. میخواستم دوباره با خانوادهام به تعطیلات بروم و میدانستم برای انجام این کار باید سالم باشم. من می خواستم در آینده با کسی ملاقات کنم و خانواده ای داشته باشم و برای انجام این کار باید سالم باشم. بنابراین نوشتن “چرا” یک الهام بخش است.
در نهایت، باید این درک شود که دورههایی در بهبودی وجود دارد که در آن احساس میکنید پیشرفت زیادی دارید و زمانهای دیگری برعکس اینطور نیستید و مرحله فلت (صاف) دارید، باید بدانید که اشکالی ندارد زیرا گاهی حتی تنها ماندن در همان فضا در واقع پیشرفت است. بنابراین فکر میکنم آنها احتمالاً سه مورد هستند که من فقط میخواستم به اشتراک بگذارم، بنابراین امیدوارم به سؤال شما پاسخ خوبی داده باشم.
ارزشگذاری بیش از حد لاغری (شمارش کالری) و محدود کردن غذا در فرهنگ خاورمیانه، به ویژه در میان دختران، به شدت به سلامت آنها آسیب میرساند و این همان چیزی است که ما به عنوان متخصص با آن مواجه هستیم.
منظورم این است که هرچه بیشتر سعی میکنیم این ایده را القا کنیم که وزن فقط یک عدد در ترازو است، نه یک نشانگر تعیینکننده برای سلامت، آنها بیشتر به شمارش کالری دریافتی خود میپردازند. بنابراین، تجربه خود شما چگونه است؟
جنیفر الن هامر: فکر میکنم این فرهنگ وجود دارد، نه تنها در آنجا، بلکه در استرالیا، نیو ساوت ولز و من در واقع احساس می کنم که این فرهنگ بیشتر به دنیای غرب تعمیم داده شده است. زیرا این فرهنگ در بریتانیا نیز وجود دارد. خبر خوب این است که اکنون تغییری رخ داده است، مطمئن نیستم که اصطلاحات “قوی نه لاغر” را شنیده اید یا نه، اما تغییری در تشویق زنان و دختران به خوب غذا خوردن و خوردن غذای کافی وجود دارد.
این تاکید بر نوع غذا بوده است. به طور معمول، اینها غذاهایی هستند که برچسب ذاتاً سالم دارند، اما مشکل این است که گاهی اوقات میتوانند به نوعی مصرف کم کربوهیدرات منجر شوند. بنابراین، نوع این رژیم کم کربوهیدرات و پروتئین بالا پیامی است که من می بینم که در حال حاضر به طور دائم زندگی زنان را به خطر انداخته است.
اما ما به وضوح سعی می کنیم از طریق دستورالعمل های تغذیه صحیح این تبلیغات مخرب را از بین ببریم. چنین تبلیغاتی دختران و زنان جوان را وارد وسواس فکری از تغذیه و تصویر بهداشتی می کنند و آنها را با ترس هایشان در مورد غذاهای خاص– به طور معمول غذاهای شیرین و غذاهای پرچرب – تنها می گذارند. من به جرات می گویم این غذاها برای همه خوب خواهد بود و باید بخشی از مصرف کالری شما باشد، در غیر این ضورت بدن و روان شما وارد فضای ترسناکی خواهد شد.
به نظر شما و تیمتان در موسسه ورزش ملی استرالیا کار بر روی رفتار فرهنگی/تغییر سیستماتیک چقدر مهم است؟ آیا میتوانیم تنها از طریق تأثیرگذاری بر شبکههای ورزشی خود بر روی RED تأثیر بگذاریم؟
جنیفر الن هامر: این یک سوال بسیار خوب است، اما همچنین یک سوال بسیار پیچیده برای پاسخ دادن است زیرا فکر می کنم اگر ما پاسخ آن را داشتیم، اکنون مشکل را حل می کردیم [خنده]. ما می دانیم که چیزهایی مانند تغییر رفتار به سرعت اتفاق نمی افتد، این زمان بسیار طولانی است.
ما همچنین می دانیم که قبل از شروع به کارکردن چیزها برای تشویق تغییر سیستم، باید مداخلاتی داشته باشیم که کارآیی داشته باشند و همچنین مانع های مالی برای انجام این مداخلات فرا ملی داریم. پیچیدگیهای پرداختن به چنین طرحهایی را که توسط عوامل مختلف هدایت میشوند، همه می دانیم اما در AIS، ما در واقع مقداری بودجه دریافت کردهایم که هیجانانگیز است و من قصد دارم پروژهای را در مقطع فوق دکتری خود اجرا کنم که روند مشابه کاری که من با شنای ملی انجام دادم را در ورزش های دیگر بررسی کنیم.
منظور من از این فرآیند این است که برای هر ورزشی یک شکل یکسان جواب نمی دهد و باید برنامه های مختص هر ورزش را بر اساس مشکلات و نیاز های خاص ورزشکارانش بچینیم. در مداخله AIS، هر سازمان ورزشی ممکن است به حمایت اضافی از یک مشاور نیاز داشته باشند، اما در واقع آنه طرح اساسی و کلی خود را از قبل برای اجرای این فرآیند از ما دریافت کرده اند. باید به مداخلات طولانیمدتتری بیندیشیم.
بخش سوم: نوآوری های آموزشی و علم در ورزش
بر اساس نتایج یکی از مطالعات تحقیقاتی شما (Hemer et al., 2022)، نیاز بالقوه مربیان برای دریافت مواجهه مکرر و تحویل متوالی مداخله آموزشی در زمینه سبب شناسی LEA و LCA برجسته شده است. سوال من این است که سیستم ورزشی در استرالیا چقدر به این تقاضا نزدیک است؟
جنیفر الن هامر: خوب. از نظر علت تمایل به رژیم های معطوف به کربوهیدرات کم و اینکه چرا این اتفاق میافتد، باید نظرات ذهنی ارائه کنم زیرا بدیهی است که ما تحقیقات زیادی در این زمینه نداریم، اما فکر میکنم میتوانیم چند چیز را فرض کنیم.
تبلیغات گستردهای در جهان برای رژیمهای کم کربوهیدرات وجود داشته است و ما باید این را بدانیم که این یک شرارت تبلیغاتی است. نباید با آن دسته از افرادی که بدون صلاحیت های مناسب پیام هایی را در مورد مزایای آنچه که ممکن است در مورد رژیم های کم کربوهیدرات و رژیم های غذایی دارند، پیش رویم.
ما نباید جمعیت ورزشکار خود را به طور باورنکردنی در معرض خطر قرار دهیم. بدیهی است که تحقیقات کمی در مورد نوع رژیمهای کم کربوهیدرات قبل از برخی رویدادهای استقامتی طولانی انجام شده است تا ببینیم آیا آنها میتوانند سازگاری چربی و قابلیت استفاده از ذخایر چربی را برای آن رویدادهای واقعا طولانی افزایش دهند، اما این مشخص نیست.
چیزی که ما مطمئن هستیم و می دانیم این است که ما که برای سلامت و ورزش به آن ذخایر کربوهیدرات وابسته هستیم. این موضوع یعنی رژیم کم کربوهیدرات به طور بالقوه محرک بزرگی برای در دسترس بودن انرژی کمتر است که نه تنها اجرای ورزشی را بلکه یلامت افراد عادی را به طور پنهان به خطر می اندازد.
بخش چهارم: REDs – LCA و مربیگری ورزش زنان
مربیان چه راهبردهایی می توانند به صورت ذهنی یا حتی عینی برای شناسایی ورزشکاران پرخطر در اولین حضور خود انجام دهند؟ سادهترین راه ممکن است نظارت بر برخی از رفتارهای خارج از زمین آنها باشد، مانند کارهایی که در رسانههای اجتماعی انجام میدهند – اینکه میخواهند بدن خود مانند یک بازیگر زن یا ورزشکار دیگر باشد. شما شخصا آن را چگونه می بینید؟
جنیفر الن هامر: می دانید، صحبت در مورد نقش مربیان و نوع چیزی که آنها باید به دنبال آن باشند، می تواند مشکل باشد زیرا اینگونه بیماری های فرهنگی روانی تغذیه ای می تواند برای مدتی کاملاً پنهان باشد، به خصوص در مراحل اولیه.
از نظر نظارت بر آنچه ورزشکاران آنها در رسانه های اجتماعی انجام می دهند، بدیهی است که همیشه امکان پذیر نیست. ممکن است یک ورزشکار در سطح حرفه ای نباشد، یا اصلا در شبکه های اجتماعی حضور نداشته یا مربیانش آنها را در شبکه های اجتماعی ندارند، پس فکر نمی کنم لزوما این مورد یک شاخص خوب باشد. بنابراین مربیان می توانند از طریق مشاهده تغییرات در عملکرد آنها چیزی را بفهمند — مانند اینکه ورزشکار افت اجرای ناگهانی دارد و یا مهم تر راحت آسیب می بیند.
تغییری در رفتار اجتماعی آنها وجود دارد، از همسالان خود کناره گیری کرده اند یا اینکه تا حدودی در شخصیت آنها تغییری ایجاد شده است. بسته به نوع رابطه مربی با ورزشکار، جایی که آنها هستند، به نوعی از چرخه ورزشکاران خود آگاه هستند. فقط بررسی کنید و با یک سؤال سریع مطمئن شوید.
بدیهی است که این به یک مربی و راحتی آنها در انجام این گفتگوها بستگی دارد و اینکه آیا ورزشکار آشکارا در مورد آن صحبت می کند و چیزهایی از این قبیل. اگر نگرانی وجود دارد، فقط در مورد چیزهای دیگر بپرسید، مانند اینکه الگوهای خواب آنها چگونه پیش می رود و آیا تغییراتی وجود دارد. من فکر میکنم که موضوع اصلی ردیابی تغییرات رفتاری و جسمانی است که از خروجی های تمرین آشکار است.
هنوز هم مربیانی هستند که روزانه می بینم و می روند تا سلامت ورزشکاران جوان خود را فدای نتیجه برخی بازی ها کنند. بنابراین نظر شما در مورد آنها چیست و چگونه وزارت ورزش می تواند چنین مربیانی را فیلتر کند؟
جنیفر الن هامر: من می خواهم همه آنها به بازی طولانی زندگی یک ورزشکار فکر کنند. همیشه از نظر عاطفی روی اجرا و مدال طلا سرمایه گذاری می شود، اما در نهایت ما در اینجا با انسانی سروکار داریم که می خواهیم در یک سفر زندگی مثبت زندگی کند و به آینده بلندمدت خود و آنچه از زندگی می خواهد فکر کند. تمام فداکاری هایی که می توانستند برای سلامتی و رفاه خود انجام دهند. واقعاً این نوع پیروزی در دراز مدت ارزشش را دارد؟ اگر برای فدراسیون دارد، برای مربی و بازیکن هم دارد؟ قاعدتا پاسخ منفی است چون ورزشکار نیاز به بدن و روان سالم برای زندگی پس از قهرمانی دارد. بنابراین رسیدن به پتانسیل بالای خود به معنای فدا کردن سلامت خود نیست. در پایان، حدس میزنم که ورزشکاران باید به نوعی به یاد بیاورند که در تصویر و موضوع بدنشان به دام نیفتند، که اگر بیفتند مانند یک پوسته ی محکم آنها را در خود نگه میدارد.
بر اساس تحقیقات انجام شده توسط ولز و همکاران (2020)، به رهبری موسسه استرالیایی ورزش و همکاری ملی اختلالات تغذیه، ورزشکاران به ندرت علائم خود را گزارش می دهند یا مثل مورد شما نمی خواهند بپذیرند که وضعیت آنها مشکل ساز است. بنابراین چگونه مربیان ما می توانند ورزشکاران ما را تحت نظر داشته باشند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود از ایجاد REDS جلوگیری کنند؟ من این را به این دلیل میپرسم که در بسیاری از سازمانهای ورزشی تیم چند رشتهای وجود ندارد و مربی باید به همه این موارد رسیدگی کند.
جنیفر الن هامر: این ایده که ممکن است تیم ها نتوانند مربیان چند تخصصی داشته باشند و همه ی وظایف را به مربی بدهیم،من مخالف هستم. یک مربی برای تحصیل آموزش ندیده است یا شرایط لازم برای رسیدگی به یک وضعیت پیچیده سلامتی را ندارد. بنابراین برای من، ایده مربی در نقش خود در این زمینه، اولاً یک نقش پیشگیرانه است.
بنابراین رفتار و گفتار و ایجاد محیط هایی که سلامت ورزشکاران را پرورش می دهد و خطرات را کاهش می دهد. نقش دومی که می بینم آنها بازی می کنند شناسایی ورزشکارانی است که در معرض خطر هستند و سپس نقش سوم، ارجاع ورزشکار به متخصص در تیم و حفظ ارتباط است.
بنابراین، یک مربی باید شبکههای حمایتی خود را زودتر بسازد و این شبیه مواردی مانند پزشکان ورزشی، متخصصین تغذیه ورزشی، فیزیوتراپ و روانشناس خواهد بود. به طوری که اگر آنها از یک ورزشکار در معرض خطر آگاه باشند، می دانند که می توانند آنها را به چه کسی ارجاع دهند، اما به همان اندازه باید در ارتباط باقی بمانند.
آنها باید بدانند که چه اتفاقی برای ورزشکار میافتد تا بدانند که آیا نیاز است چیزی را از آنجا تنظیم کنند، یا بسته به شدت مورد، از نظر تمرین با آن ورزشکار نزدیک شوند. بنابراین، من واقعاً هرگز نمی خواهم تمام مسئولیت را در اینجا بر دوش مربیان بگذارم. در بسیاری از مواقع بسیاری از مربیان در واقع تلاش می کنند تا همه کارها را درست انجام دهند، اما آنها فقط نمی دانند چه کاری انجام دهند یا هرگز به گونه ای آموزش ندیده اند که به آنها کمک کند بدانند راه درست برای این کار چیست.
من فکر میکنم آنها هرگز چیزی را که برای مدیریت این موضوع نیاز دارند دریافت نکردهاند و واقعاً به نوعی در کنارشان هستم تا آنها را با مهارتها و تواناییهای مدیریت این موضوع تجهیز کنیم. هر چه مربیان بیشتر به خاطر مواردی از این دست سرزنش شوند، کمتر احتمال دارد که از آنها برای غلبه بر این مشکل استقبالی دریافت کنیم.
بخش پنجم: استراتژی های آینده
و در پایان، در حالی که از شما برای پیوستن به کارهای WS ما سپاسگزارم، لطفاً این مصاحبه را با ایدههایی که میخواهید با دختران جوان ورزشکار و مربیان آنها در میان بگذارید، خاتمه دهید؟
جنیفر الن هامر: از اینکه من را دعوت کردید متشکرم و خوشحالم که با شما صحبت کردم. من قطعاً فکر می کنم فضایی برای کاوش بیشتر در مورد ارتباط این رژیم های سمی کربوهیدرات کم و RED وجود دارد. من فکر می کنم این موردی است که واقعاً باید کمی بیشتر مورد بررسی قرار گیرد و گسترده تر شود.
احساس میکنم که به دادههای کیفی بیشتری در مورد REDها و تجربیات ورزشکاران نیاز داریم. من فکر میکنم که تحقیقات معمولاً از احساسات اجتناب میکنند، بنابراین وقتی با چیزهایی مانند اختلالات فرهنگی و روانی تغذیه سروکار داریم، آنها موضوعات بسیار احساسی هستند که باید در تحقیق به اشتراک گذاشته شوند، اما به شرطی که در زمین بازی اصلی هم انتقال یابند و فراتر از ایجاد مداخلات برای ارائه دانش باشند.