حامد اسماعیلی – افرا ورزش: تغییر، خروج ستارهها از در و ورود نسل تازه به صحنه، اجتناب ناپذیر است و کاراته، خواسته یا ناخواسته خود را با این قانون طبیعی وفق میدهد.
با پایان غیر رسمی دوران رزیتا علیپور در تیم ملی کاراته زنان، اکنون آماده ورود ستاره جدیدی به وزن ۶۱- کیلو میشویم. وزنی که در آن همیشه با بیم و امید زندگی کردهایم.
آتوسا گلشاد نژاد در مسابقات جهانی امید در ترکیه چهارم شد. کسی از وضعیت روانی او خبر ندارد تا تأثیر آن را در شکست برابر جنیفر زامتوی فرانسوی تحلیل کند اما صرفنظر از نتیجه مسابقه رده بندی، او یک چهره قابل اتکا نشان داد.
شجاعت ذاتی در آتوسای جوان او را به یک مهره مطمئن برای سرمایهگذاری تبدیل میکند چنان که او به اندازه کافی توانایی خود را نشان داده است.
او در مسابقات جهانی امید چهارم شد، در مسابقات امیدهای آسیا طلا را بر گردن آویخت و مرداد امسال در انتخابی تیم ملی در زنجان، بیرقیب بود.
کدام عقل سلیمی قادر است از نام آتوسا گلشاد نژاد با این مسیر صعودی واضح به آسانی عبور کند و سرمایهگذاری روی او را نادیده بگیرد؟
کاراته کایی که در سال ۲۰۲۲ قهرمان آسیا و نفر چهارم جهان است، آیا با چاشنی پشتیبانی و میدان دادن قادر نیست طی چند سال، نفر اول جهان باشد یا حداقل به جایگاه ثابت بین چهار نفر برتر دنیا برسد؟
با این استدلال، بر ارزش آتوسا که امروز با زبان عمل به کاراته میفهماند که چه ظرفیت شگرفی در دستها و پاهای او نهفته است، صحه میگذاریم.
رزیتا علیپور رفته؟ بسیار خوب. ابتدا به پاس سالها تلاش و ایثار او برای هدفش و برای کاراته ایران از جا بر میخیزیم و سپس چشم به آتوسا گلشاد نژاد و امثال او میدوزیم که کارهای ناتمام را تمام کنند.
بازخوانی روایتی درباره دختری از بیستون
فرانک نظری از مربیان قدیمی و استعدادیاب کاراته کرمانشاه، نخستین مربیای بود که گلشاد نژاد را در قامت یک شانس برای آینده کاراته زنان ایران دید.
او شهریور امسال در مصاحبه با افرا ورزش گفت:
یک روز برای بازدید به مناطق دور کرمانشاه رفته بودم. در میان تعدادی کودک علاقهمند به کاراته؛ دختری توجه من را به خود جلب کرد. جلب از آن جهت که بسیار تنومند و رعنا نسبت به هم سن و سالان خود بود. جلو رفتم و اسم او را بلند پرسیدم. شنیدم “آتوسا” و گفتم این همان نامی است که در آینده تاریخسازی خواهد کرد.
به او گفتم: دخترم میتوانی هر روز ۵۰ کیلومتر طی کنی و به مرکز شهر بیایی؟ بدون لحظهای درنگ گفت: بله! اما نمیشد به جواب کوتاه دخترک ۶ ساله تکیه کرد. گذشتم و روز بعد زودتر از همه او آمده بود به مرکز شهر برای تمرین کاراته! پشت این کودک، پدری کشتیگیر با روحیه حمایت گر قرار داشت.
این دختر از قوم لک است و قد بلندی دارد، پشتکار، هوش او مثالزدنی است. یک ماه نشده کمربند نارنجی گرفت و با بازیکنان رده مشکی مسابقه داد. هیچکس باور نمیکرد او آماتور باشد. او مانند سیل جاری است و کسی نمیتواند جلودارش باش. اطمینان دارم او پتانسیل این را دارد که روزی پرچمدار کاراته ایران شود.